رشد فردی درمانگر
جان فردریکسون/ رواندرمانگر
ترجمه: بابک شریف زاده/ رواندرمانگر

ما در مورد عوامل مشترک در درمان صحبت کردیم، اما به مهم‌ترین مورد اشاره نکرده­‌ایم: درمانگر. شما تاثیرگذارترین متغیر هستید (لوبورسکی و همکاران، ۱۹۹۷؛ میلر و هابل، ۲۰۱۱؛ نورکراس، ۲۰۰۲؛ ساکسون و بارخام، ۲۰۱۲؛ ومپولد، ۲۰۰۷؛ ۲۰۱۱). ما می‌دانیم که همه‌ی درمانگران مثل هم نیستند. اما تحقیقات چه می‌گوید؟ میلر و هابل (۲۰۱۱) دریافتند که ۲۰٪ برترِ درمانگران به طور پایداری، بیشتر  از ۸۰٪  درمانگران دیگر با هم، موثر هستند. بعضی از درمانگران به مراتب مؤثرتر از بقیه هستند (میلر و هابل، ۲۰۱۱؛ میلر، هابل و دانکن، ۲۰۰۷). ما این تفاوت عمیق در اثربخشی را در درمان سخت‌ترین موارد بیشتر می‌بینیم. فرق می‌کند که به کدام درمانگر مراجعه می­‌کنید. و این موضوع صرف نظر از مدلِ درمانی که انتخاب می­کنید، هم‌چنان صادق است. محققان روان‌درمانی دریافته‌اند که تفاوت در اثربخشی بین درمانگران در هر مدلی بسیار بیشتر از تفاوت‌های کوچک در اثربخشی بین مدل‌های درمانی است. در هر مدلی درمانگران خوب و بد وجود دارند. بنابراین، هیچ مدلی نمی‌تواند نتایج ایده‌آل را تضمین کند. [پس] سوالاتی که باید بپرسیم این‌ها هستند: چه کسی این مدل را اجرا می‌کند؟ و ویژگی‌های بهترین درمانگران، صرف نظر از مدلی که اجرا می‌کنند، چیست؟
همانطور که انتظار داریم، بهترین درمانگران مهارت‌های بین فردی پیچیده‌ای دارند که از طریق آموزش و تجربه پرورش یافته‌اند. درمانگران برتر از پژوهش­‌ها برای فهم «آنچه مؤثر است» استفاده کرده و آن را با تکنیکِ همیشه در تکامل خود ترکیب می­‌کنند. برای ارتقای تخصص و تسلط خود، زمان زیادی را به تمرین فردی و نظارت بر خود اختصاص می‌دهند. به همین دلیل است که آنها بهترین نتایج را دارند (ومپولد، ۲۰۱۰). همانطور که در موسیقی می‌گویند: «چگونه می­توانید به تالار “کارنگی”[1] برسید؟» «تمرین، تمرین، تمرین». کار سخت لازمه‌­ی ارتقای تخصص است: تمرین فردی مهارت‌های خاصی که برای سطح تسلط شما طراحی شده‌اند.
این «ابردرمانگران» (ریکس، ۱۹۷۴) که در حرفه خود چنین سخت تمرین می‌کنند، چگونه افرادی هستند؟ آنها به کار خود و مدلی که استفاده می‌کنند، علاقه‌­مند هستند. آنها در نحوه تفکر خود سیستماتیک؛ اما در نحوه کار با بیماران انعطاف‌پذیر هستند. آنها پذیرای بازخورد هستند و می‌دانند که دیدگاه آنها همیشه نوع اطلاعاتی را که دریافت می‌کنند محدود می‌کند. بنابراین، آنها از اینکه یک  ناظر بیرونی بتواند به آنها کمک کند تا آنچه را که ندیده‌اند، ببینند، استقبال می‌­کنند. آنها در کارشان بسیار متعهد، در عین حال خونگرم و پذیرای بازخورد بیماران می‌باشند. با اینکه آنها بر مهارت‌های بین فردی تسلط دارند (دانکن ۲۰۱۰)، این اطمینان به مهارت‌هایشان، با فروتنی در مورد محدودیت‌هایشان در آنچه می‌دانند و آنچه می‌توانند انجام دهند، ترکیب می‌شود. دقیقاً به این دلیل که آنها هر هفته اشتباهاتی را در کار خود می‌بینند، دقیقاً به این دلیل که با همه بیماران نتایج ۱۰۰٪ موفقیت‌آمیز ندارند، دقیقاً به این دلیل که هر هفته در حال یادگیری هستند، آنها می‌دانند که در تمام طول عمرشان در حال یادگیری هستند. مهم نیست بیمارانشان چقدر خوب عمل می‌کنند، آنها همیشه امیدوارند که دفعه بعد بهتر عمل کنند. آنها به «گذراندن زندگی» قانع نیستند. آنها می‌خواهند بیماران‌شان نتایج بهتر و زندگی بهتری داشته باشند.
اما هنوز چیزی بیش از آموزش، نظارت یا مهارت‌آموزی وجود دارد که درمانگران بزرگ را می‌سازد. تحقیقات نشان می‌دهد که درمانگر متغیر بسیار بزرگ‌تری نسبت به مدل درمانی است. چرا؟ درمانگر تکنسینی نیست که یک شیء را دستکاری می­کند. او انسانی است در ارتباط با انسانی دیگر. درمانگران چقدر می‌توانند با بیمار ارتباط برقرار کنند؟ چقدر می‌توانند با مشکل بیمار همذات‌پنداری کنند؟ چقدر می‌توانند با بیمار همدلی کنند؟ چقدر می‌توانند با آنچه خودشان از آن اجتناب کرده‌اند روبرو شوند؟ آیا می‌توانند به جای واکنش صرف، بر اساس آنچه احساس می‌کنند، تأمل کنند و پاسخ دهند؟
در حوزه‌ی ما، ما اغلب به اشتباه به مهارت‌ها در یک مدل تأکید می‌کنیم. اما فراموش می‌کنیم: فقط در صورتی می‌توانیم از این مهارت‌ها به طور مؤثر استفاده کنیم که تعارضات خودمان سد راهمان نباشند. در سال‌های اخیر در حوزه­‌ی ما طوری عمل شده است که گویی درمانگران فقط به یادگیری تکنیک، روش یا مدل نیاز دارند. اما داده‌های تحقیقاتی که تفاوت‌های عمیقی را در نتایج درمانگران نشان می‌دهند، به ما خاطر نشان می‌­کنند که نمی‌توانیم عامل درمانگر را به عنوان یک فرد نادیده بگیریم. این بزرگترین عامل است.
ما از بیماران می‌خواهیم که با ما راحت بوده و با آنچه معمولاً از آن اجتناب می‌کنند، روبرو شوند. کاری که، بسیاری از درمانگران هرگز انجام نداده­‌اند. این ریاکاری پنهان ماست. برنامه‌های آموزشی اغلب، درمانگران را ملزم و یا حتی تشویق به دریافت درمان نمی­‌کنند (گارفیلد ۱۹۹۷). من حتی توسط یک درمانگر به چالش کشیده شدم که: “چه شواهدی وجود دارد که نشان دهد کار درمانگر از درمان [خودش] تاثیر می‌پذیرد؟” سوال عجیبی است وقتی که ما فکر می‌­کنیم تقریباً همه­‌ی افراد دیگر می‌توانند از درمان  بهره­‌ای ببرند! پس، بیایید به این سوال پاسخ دهیم. اورلینسکی و رونستاد (۲۰۰۵) دریافتند که درمانگرانی که هرگز در جلسات درمانی شرکت نکرده‌اند، ضعیف­ترین نتایج را داشته‌اند. در واقع، بیماران آنها بالاترین میزان واپس‌روی و رکود را داشتند.
من بر اساس تجربه‌­ی خودم می‌دانم که درمان چگونه از من یک درمانگر بسیار بهتر ساخته است. هر چقدر هم سوپروایزرها مسائل مختلفی را که در کار من با بیماران به شدت آشفته اختلال ایجاد می‌کرد، شناسایی می‌­کردند؛ آنها فقط می‌توانستند به آن مسائل اشاره کنند. در نظارت بالینی، محدودیت‌هایی برای آنچه که می‌توانستند انجام دهند وجود داشت. اما در درمان، درمانگرانم قادر بودند به من کمک کنند تا با آنچه در خودم و در جلساتم از آن اجتناب می‌کردم، روبرو شوم. با کمک به من برای مواجهه با اعماق وجودم، آنها به من کمک کردند تا با اعماق وجود بیمارانم روبرو شوم. به میزانی که کمتر در خودم اجتناب می‌کردم، در بیمارانم نیز کمتر اجتناب می‌کردم. پیش از این، ناخواسته، به بیماران کمک می‌­کردم تا از آنچه که من اژ آن در خودم اجتناب می­کنم، آنها نیز در خودشان اجتناب کنند. فقط درمان قادر بود به من کمک کند تا این الگو را تغییر دهم.
درمان یک رابطه‌ی انسانی است. این رابطه مربوط به بیمار است، اما در عین حال به شما به عنوان یک انسان نیز مربوط می‌شود. ما خارج از رابطه نیستیم؛ ما خودِ رابطه هستیم. چگونگی‌­مان بر روابطمان، از جمله رابطه‌ی درمانی، تأثیر می‌گذارد. شما این را می‌دانید چون درمانگرانی را می‌شناسید که برای درمان به آنها مراجعه نمی‌کنید. مدل شما ابزار کارتان نیست. شما ابزار هستید. منطقی است که از این ابزار مراقبت کنیم و آن را برای درمان آماده کنیم. نحوه حضور شما بر نحوه حضور بیمار تأثیر می‌گذارد. هر چیزی که نتوانید در خودتان با آن روبرو شوید،؛ به مواجهه‌­ی بیماران با آن نیز نمی‌توانید کمک کنید. دریافت درمان شخصی می‌تواند به شما به عنوان یک انسان و در نتیجه به عنوان یک درمانگر کمک کند. پس از گذراندن درمان شخصی خود، می‌توانید با بیماران خود صادقانه صحبت کنید. حالا می‌توانید آنها را به انتخاب مسیری دعوت کنید که دشوار و دردناک است، چون شما نیز آن را انتخاب کرده‌اید. و می‌دانید که آنها هم می‌توانند بهتر شوند، چون شما نیز این کار را کرده‌اید. اگر می‌­خواهید توصیه‌­ای بکنید، اول خودتان به آن عمل کنید.[2]

 

Bibliography

Duncan, B. (2010) On becoming a better therapist. Washington, D.C.: APA Press.
Garfield, S.L. (l997) The therapist as a neglected variable in psychotherapy research. Clinical Psychology: Science & Practice, 4, 40-43.
Luborsky, L., McLellan, A.T., Diguer, L., Woody, G., Seligman, D.A. (l997) The psychotherapist matters: Comparison of outcomes across twenty-two therapists and seven patient samples. Clinical Psychology: Science and Practice, 4, 53-65.
Miller, S.D., Hubble, M. (2011) The road to mastery. Psychotherapy Networker, 32, 22-60.
Miller, S.D., Hubble, M. & Duncan, B.L. (2007) Supershrinks. Psychotherapy Networker, 31, 26-35.
Norcross, J. C. (2002) Psychotherapy relationships that work: Therapist contributions and responsiveness to patients. New York: Oxford Universities Press.
Orlinsky, D., Ronnestad, M. (2005) How Psychotherapists Develop: a study of therapeutic work and professional growth. Washington, DC: American Psychological Association.
Ricks, D.F. (l974) Supershrinks: Methods of therapists judged successful on the basis of adult outcomes of adolescent patients. In D.F. Ricks, M. Roff, A. Thomas (Eds.) Life history research in psychopathology. (pp.288-308). Minnesota: University of Minnesota Press.
Saxon, D. & Barkham, M. (2012) Patterns of Therapist Variability: Therapist effects and the contribution of patient severity and risk. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 80, 535-546.
Wampold, B.E. (2007) Qualities and actions of effective therapists. American Psychological Association: Continuing Education/Education Directorate.
Wampold, B.E., Budge, S.L. (2010) The 2011 Leona Tyler Award Address: The relationship – and its relationship to the common and specific factors of psychotherapy. The Counseling Psychologist, 40, 601- 623.
Wampold, B. E. (2011) Qualities and Actions of Effective Psychotherapists. Video Series I. Systems of Psychotherapy. Washington, D.C.: American Psychological Associates.

Jon Frederickson, https://deliberatepracticeinpsychotherapy.com/articles-on-therapist-development/

  1. 1. تالاری معروف در محله­‌ی منهتن شهر نیویورک که با سرمایه‌­ی اندرو کارنگی ساخته شد و از بهترین تالارها برای اجرای موسیقی کلاسیک است.
  2. If you are going to talk the talk, walk the walk

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *