رواندرمانی متمرکز بر انتقال و اختلالات شخصیت با دکتر اتو کرنبرگ 25 آوریل 2025
مصاحبه کننده: دکتر دیوید پودِر/ پادکست روانپزشکی و رواندرمانی[1]
بخش پنجم:
انگیزه ی درمانگران از کمک کردن به دیگران چیست؟
ترجمه: بابک شریف زاده
- انگیزه ی درمانگران از کمک کردن به دیگران چیست؟
پودِر:
خب. بسیار خب. من ……… نظرتان در مورد غالبِ درمانگرانی که وارد حیطه ی رواندرمانی میشوند چیست؟ آیا بیشتر آنها را از تیپ شخصیتی افسرده میدانید؟ یا چه طیفهایی را مشاهده کرده اید؟
کرنبرگ:
خب، من زندگی حرفهای طولانیای داشتهام و فکر میکنم طیف بسیار گستردهای از بیماران را دیدهام. بله. فکر میکنم احتمالاً اکثر بیمارانی که در ادبیات علمی توصیف شدهاند را دیدهام.
پودِر:
آیا وجه اشتراکی بین کسانی که میخواهند به دیگران کمک کنند وجود دارد؟ مثلاً افردی که در اوایل کودکیشان نقششان عوض شده و حتی در سنین بسیار پایین نقشِ درمانگرِ خانواده را بازی کردهاند. این افراد از نظر شما چه جایگاهی دارند…؟
کرنبرگ:
من فکر میکنم درمانگران ممکن است دلایل زیادی برای درمانگر شدن داشته باشند. اغلب، افرادی که مشکلاتِ شخصی شدیدی داشتهاند که بر آنها غلبه کردهاند، پس از آن به واسطهی قدردانی و همانندسازی با افرادی که به آنها کمک کردهاند، میخواهند درمانگر شوند. بعضی افراد در کمک به دیگران، به دنبال یافتن راهحل مشکلات خود هستند. برای بعضی دیگر، داشتن حرفهای که به دیگران کمک میکند، منبع رضایت خوبی است. و تمام این انگیزهها در حرفههای پزشکی، پرستاری، روانشناسی، از جمله رواندرمانگری که به عملکرد روانشناختی خود و دیگران و نحوه اصلاح آن علاقهمند است، هم وجود دارد. برخی افراد هستند که به دلیل علاقه به نوروبیولوژی و عملکرد مغز، رواندرمانگر میشوند. گاهی اوقات رواندرمانگران انگیزهی ناخودآگاهی برای کمک به دیگران جهت خروج از موقعیتی دارند که خودشان در گذشته در آن قرار داشتهاند. و این به نوعی امتداد تلاش خودشان در جهت بهبودی است. و چیزی که برای من مهم بود، حس توانایی تغییر رفتار است. من شیوههای رفتاریای داشتم که از آنها راضی نبودم. و در تغییر آنها مشکل داشتم. و میخواستم بدانم که یک شخص میتواند به چه میزان تغییر کند یا در خود و دیگران تغییر ایجاد کند. این باعث شد که ابتدا به روانکاوی شخصی روی بیاورم و سپس به رواندرمانی به طور کلی علاقهمند شوم.
پودِر:
و چقدر تغییر کردید؟
کرنبرگ:
خب، من به طور قابل توجهی تغییر کردم. به طور قابل توجهی تغییر کردم. من دو روانکاوی شخصی داشتم. بنابراین افرادی را داشتم که به من کمک میکردند، و من این شانس را داشتم که معلمانی عالی داشته باشم. واقعاً یک شانس غیرمعمول بود- و با تعدادی از بزرگانِ این حوزه آشنا شدم و با برخی از آنها، دوستانِ خوبی شدیم، و این خیلی مهم بود. من به افرادی مانند جیکوب آرلو[1] و آندره گرین[2] و بتی جوزف[3] و بسیاری دیگر مدیون هستم.
پودِر:
اما به نظر میرسد که شما هم دانشآموز خیلی خوبی بودید، چون وقتی از شما خواسته میشد که کتابی را بخوانید، شما ۱۲ جلد را میخواندید. به نظر میرسد شما…
کرنبرگ:
بله.
پودِر:
این عجیب است که یک دانشآموز برگردد و بگوید: «من ۱۲ جلد را خواندهام!»
کرنبرگ:
من آن را خواندم- من او را (ایگناسیو مت بلانکو) بسیار تحسین میکردم و ارزشش را داشت. من روانپزشکی توصیفی را بیشتر از اکثر روانپزشکان نسل خودم یاد گرفتم. این به من کمک کرد تا در مورد مسائل رفتاری کوچک بسیار آگاه شوم. واقعاً اینطورها هم نبود – من آموزشهایی تخصصی دریافت کردم.
پودِر:
فکر میکنید چیزی هست که اکثر درمانگران آن را نمیدانند و شما دوست داشته باشید که اکنون آن را درک میکردند؟
کرنبرگ:
تعمیم دادنش خیلی سخت است. تجربهی من عمدتاً با رواندرمانگران روانپویشی است. تجربهی محدودی در کار با درمانگر شناختی رفتاری دارم. اگرچه تا حدودی تجربه دارم و خیلی تحت تأثیر دستاوردهای درمان شناختی رفتاری هستم. اما برای رواندرمانگران روانکاو، فکر میکنم مهمترین مسئله قبل از هر چیز، راحتی با پرخاشگریِ خودشان است.
درمانگران باید با پرخاشگریِ خود راحت باشند، نه مجبور باشند آن را بروز دهند و نه از آن بترسند. این یک مسئلهی مهم است. البته، یکی از مسائل بسیار مهم [دیگر]، علاقه واقعی به مردم و شناخت آنها است. کنجکاو بودن در موردِ نحوه عملکرد دیگران. بسیاری از درمانگران هستند که به این موضوع توجه کافی ندارند. پس من فکر میکنم رواندرمانگران باید عقلِ سلیمِ خیلی خیلی نیرومندی داشته باشند. رواندرمانی از جایی شروع میشود که عقلِ سلیم پایان مییابد. اما برای مقابله با ظرافتهای تعارضات، ابتدا باید درک درستی از واقعیت عریان داشت. من فکر میکنم درمانگران میتوانند ویژگیهای مختلفی داشته باشند. آنها میتوانند بسیار احساسی- شهودی و یا بسیار منطقی باشند. و باید بیاموزند آنچه که به طور طبیعی دارند را با آنچه که باید یاد بگیرند، تکمیل کنند. افراد بسیار منطقی باید در مورد ابراز احساسات بیاموزند و افراد احساسی-شهودی باید یاد بگیرند که چگونه چیزها را به صورت شناختی فرموله کنند. واقعاً کمک به دیگران میلی بسیار نیرومند است. من فکر میکنم اینها مهمترین عناصر هستند.
پودِر:
بله. بله. بسیار عالی. خب، ما… امروز نمیخواهیم وقتتان را خیلی بگیرم، و… احساس میکنم احتمالا بخش دومی برای بررسی بیشتر این ایدهها لازم باشد، یا [حتی] بخش دهمی یا بخش یازدهم. کنجکاوم بدانم در حین مکالمهی امروز آیا ایدهای در ذهنتان مانده که زمان کافی برای بیان آن نداشتهاید؟
کرنبرگ:
من فکر میکنم از اهداف مهم درمان، کمک به افراد برای خود باوری مؤثرتر و در عین حال، توانایی بیشتر در ایجاد روابطِ عمیق با دیگران است. اینها دو نتیجهی اساسیِ عملکردِ بهنجار هستند: مراقبت از روابط خود با دیگران و مراقبت از خود به شیوهای معقول. تواناییِ پذیرشِ مسئولیتِ کاملِ رفتارِ خود در زندگی.
پودِر:
بسیار خب، یک سوال دیگر… یک سوال دیگر… به نظرتان امکان بررسی کاری که قبل از دو بار روانکاوی انجام میدادید و میخواستید تغییرش بدهید، وجود دارد؟ و آیا واقعاً تغییرش را احساس کردید؟
کرنبرگ:
آیا از من میپرسید که به چه حرفهی دیگری فکر میکردم؟
پودِر:
نه، نه، نه، نه. شما قبلاً گفتید که چیزی در مورد خودتان وجود داشت که میخواستید از طریق روانکاوی تغییر دهید. آیا چیز دیگری در آن مورد هست که به طور عمومی مایل باشید به اشتراک بگذارید؟
کرنبرگ:
بله. خب، نمیخواهم خیلی مسائل شخصیام را به اشتراک بگذارم، اما من قبلاً خیلی وسواسی و بیش از حد منطقی بودم، و حالا بااحساساتم خیلی آزادانهتر روبهرو میشوم.
پودِر:
خب، از شما به خاطر این موضوع و حضورتان متشکرم. دکتر کرنبرگ، واقعاً از صحبت با شما لذت بردم. باعث افتخار من است. قدردان مقالات و کتابهای فراوانتان هستم. اخیراً یک زندگینامه در مورد شما نوشته شده است [اتو کرنبرگ: درآمدی نو]. فکر میکنم یومانس بخشی از آن را نوشته باشد که من از او قدردانی کردهام و میدانم افرادی که مدتی است به پادکست من گوش میدهند، از قدردان تخصص او بودهاند؛ و مطمئنم که از حضور شما هم در برنامهی امروز سپاسگزار خواهند بود. پس خیلی از شما ممنونم.
کرنبرگ:
خواهش میکنم. باعث افتخار بود. خوشحالم که خوب پیش رفت.
پودِر:
بسیار عالی. خیلی ممنونم. الان ضبط را متوقف میکنم.
کرنبرگ:
بسیار خب.
[1]. Psychiatry & Psychotherapy Podcast
بخش چهارم: مصاحبه با دکتر اتو کرنبرگ- بخش چهارم (شخصیت هیستریونیک، شخصیت پارانوئید و شخصیت اسکیزوئید)
بدون دیدگاه